جدول جو
جدول جو

معنی علی کلبی - جستجوی لغت در جدول جو

علی کلبی(عَ یِ کَ)
ابن حسن بن علی بن ابی الحسین حسنی کلبی مکنی به ابوالقاسم. وی از امیران صقلیه (سیسیل) بود. در سال 360 هجری قمری برادرش احمد که حاکم بر این جزیره بود برای فرماندهی ناوگان المعز فاطمی به مصر رفت و وی به جانشینی او به حکومت نشست و در سال 372 هجری قمری در جنگی که با ’اوتون دوم’ امپراتور آلمان در نزدیکی صقلیه کرد به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی ازاعمال الاعلام ص 51 و البیان المغرب ج 1 ص 238 و ابن خلدون ج 4 ص 210 و المسلمون فی جزیره صقلیه ص 152)
ابن سلیمان کلبی. مکنی به ابونوفل. محدث است و از ولید بن مسلم بن نوفل بن ابی عقرب روایت کند. و نیز رجوع به ابونوفل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ)
ابن حمزه بن عبدالله بن اسدی کوفی. مشهور به کسائی و مکنی به ابوالحسن. مقری و تجویددان و لغوی و نحوی و شاعر. رجوع به کسائی شود
ابن حسن کوفی. مکنی به ابوالشعثاء. محدث بود و از حفص بن غیاث روایت کرد. و نیز رجوع به ابوالشعثاء (علی بن...) شود
ابن اسماعیل بن شعیب بن میثم بن یحیی تمار اسدی کوفی بصری میثمی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی میثمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قُ)
ابن محمد بن عیسی دمشقی محلی نمراوی شافعی. مشهور به قطبی و ملقب به علاءالدین. فقیه بود و در سال 803 هجری قمری در ’نسرالبصل’ درگذشت. او راست: 1- کفایهالمبتدی فی الفقه. 2- مناسک الحج. (از معجم المؤلفین از الضوء اللامع سخاوی ج 6 ص 5 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 557)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ لَ)
ابن حسین بن احمد بن حسن بن قاسم بن حسن بن علی همدانی. مشهور به فلکی و مکنی به ابوالفضل. وی محدث و حافظ بود و در شعبان سال 427 هجری قمری در نیشابور درگذشت. او راست: 1- کتاب القاب المحدثین. 2- منتهی الکمال فی معرفهالرجال. (از معجم المؤلفین از اللباب ابن اثیر ج 2 ص 222 و تذکرهالحفاظ ذهبی ج 3 ص 303 و شذرات الذهب ابن عماد ج 3 ص 185 و کشف الظنون ص 1397)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ لِ)
ابن سالم بن مخارق والبی. مولای عباس بن عبدالمطلب. متوفی در سال 123 هجری قمری او را تفسیر است برقرآن کریم. (از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 667)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مُ هََ لْ لَ)
ابن احمد مهلبی لغوی، مکنی به ابوالحسن. وی در نحو و لغت و روایت اخبار و تفسیر اشعار از پیشوایان بشمار می رفت. در نزدالمعز و العزیز والیان مصر تقرب داشت و عهد کافور اخشیدی را نیز درک کرد و او را با ابوالطیب احمد متنبی داستان و مشاجره ای بود. وی در سال 385 هجری قمری در مصر درگذشت. (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 81)
(علی بلال...) ابن معاویه بن احمد ازدی مهبلی بصری شیعی. مکنی به ابوالحسن. متوفی در حدود سال 250 هجری قمری او راست: الرشد والبیان. (از هدیه العارفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ گِ دَ)
دهی است از دهستان برکشلو، بخش حومه شهرستان ارومیه. دارای 100 تن سکنه. آب آن ازنهر شهرچای تأمین میشود. و محصول آن غلات، توتون، چغندر و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان بلوک شرقی، بخش مرکزی شهرستان دزفول. دارای 100 تن سکنه. آب آن از رود خانه دز تأمین میشود. و محصول آن غلات و برنج و کنجد است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ)
دهی است از دهستان زبرخان، بخش قدمگاه شهرستان نیشابور. واقع در 15هزارگزی شمال قدمگاه. ودارای 256 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ رَ)
نام وی در هدیه العارفین بصورت ’علی بن عبداﷲ عربی حلی، مشهور به ابن لجام و ملقب به علاءالدین’ آمده است. وی اصولی و فقیه و محدث و مفسر بود و از سایر علوم عقلی و شرعی اطلاع داشت و در شهر حلب میزیست. و در سال 901 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- تعلیقی بر التوضیح در اصول فقه. 2- حاشیه بر شرح عقاید نسفی. از تفتازانی. 3- حواشی بر مقدمات أربع. (از معجم المؤلفین از الشقائق النعمانیۀ طاش کبری ص 236 و شذرات الذهب ابن عماد ج 8 ص 5 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 498)
ابن عمر عربی. مدرس. متوفی در حدود سال 980 هجری قمری او را رساله ای است در علم بدیع. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 158)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
فقیه و خطاط بود. وی از شاگردان محمود شکری آلوسی و علی آلوسی و عبدالوهاب نائب بوده است. و عهده دارامامت در جامع اصفیه بود و در بعقوبه نیز مدتی به افتاء مشغول شد و در سال 1335 هجری قمری در بغداد درگذشت و در مقبرۀ غزالی دفن شد. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کِ)
ابن اسماعیل بن ابراهیم بن جبارۀ کندی محلی سخاوی مالکی. ملقب به شرف الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جباره. رجوع به علی (ابن جباره...) شود
ابن مجاهدبن مسلم بن رفیع کابلی رازی کندی. مکنی به ابومجاهد. رجوع به کابلی (ابومجاهد علی بن...) و به علی (ابن مجاهدبن مسلم...) شود
ابن مظفر بن ابراهیم (یا هدیه) بن عمر بن یزید اسکندرانی وداعی دمشقی. متوفی در716 هجری قمری رجوع به علاءالدین (ابن مظفر...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ)
دهی است از دهستان چهاراویماق، بخش قره آغاج، شهرستان مراغه. دارای 116 تن سکنه. آب آن از چشمه سارها تأمین می شود. و محصول آن غلات و نخود و بزرک است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کُ لَ)
ابن محمد بن ابراهیم بن علان. مکنی به ابوالحسن. از محدثان امامیۀ زمان غیبت صغری. رجوع به علان کلینی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ مَ)
دهی است از دهستان املش، بخش رودسر، شهرستان لاهیجان و سکنۀ آن 240 تن است. آب آن از رود خانه پل رود تأمین می شود. و محصول آن برنج است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کُ بَ)
ابن احمد بن علی کزبری. ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. عالم است و او را ثبتی است. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَ)
ابن محمد بن عبدالمحسن بن محمد بن سالم قلعی مکی حنفی. ادیب و شاعر بود. وی در مکه متولد شد سپس سفری به شام و بلاد ترک و مصر کرد و در سال 1172 هجری قمری در اسکندریه درگذشت. او راست: 1- بدیعیه الانواع العجیبه الاختراع. 2- تکمیل الفضل بعلم الرمل. 3- دیوان شعر. 4- الفرج فی مدح عالی الدرج. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ لَ)
ابن موسی بن جعفر بن محمد بن احمد بن طاوس علوی فاطمی. مشهوربه ابن طاووس و ملقب به رضی الدین و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن طاووس و علی (ابن موسی بن...) شود
ابن حمودبن میمون بن احمد ادریسی حسنی علوی حمودی. ملقب به الناصر لدین الله. نخستین تن از ملوک بنی حمود در قرطبه و مالقه. رجوع به علی حمودی شود
ابن عبدالکریم بن علی بن محمد بن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی. مشهور به نسّابه و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی نیلی شود
ابن محمد بن علی بن محمد علوی عمری شجری. ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن صوفی. رجوع به علی شجری شود
ابن احمد بن محمد بن عمر بن سالم بن عبیدالله بن حسن علوی حسینی زیدی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی زیدی شود
ابن عبدالقادر بن عبدالرحمان بن علی بن علی بن علی بن أمین علوی اندلسی جزایری مالکی شاذلی. رجوع به علی اندلسی شود
ابن محمد بن جعفر بن محمد بن زید شهید علوی امامی حمانی. رجوع به علی حمانی (ابن محمد بن جعفر کوفی...) شود
ابن حسن (یا حسین). مکنی به ابوالقاسم. منجم و ریاضیدان مشهور قرن چهارم هجری قمری رجوع به ابن اعلم شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ لَ)
ابن منصور بن طالب حلبی، ملقّب به دوخلهو مشهور به ابن قارح و مکنّی به ابوالحسن. وی ادیب و راوی بود و بسیار از اشعار را از حفظ داشت. در سال 351 هجری قمری در حلب متولد شد و مخارج زندگی او از راه تعلیم در شام و مصر تأمین می شد. او نامۀ مشهور به ’رساله ابن القارح’ را به ابی العلاء نوشت و ابوالعلاء جواب آن را که ’رسالهالغفران’ است، برای او نگاشت. یاقوت حموی گوید که: آخرین ملاقات من با علی بن طالب در سال 461 هجری قمری در تکیت بود. رجوع به معجم الادباءیاقوت چ قاهره ج 15 ص 83 و چ مارگلیوث ج 5 ص 422 شود
لغت نامه دهخدا
علی بن عبدالعزیز مکنی به ابوالحسن بن زیاده الله بن ابی مضر (فرزند ابومروان بن زیاده الله است. مؤلف المغرب بنقل از حجاری در المسهب گوید: ابوالحسن علی تواناترین شاعر این خاندان بوده و از اشعار او است:
لاتسفنی الا بکأس اذا
شربتها تملک عقلی جمیع
و زادک الله سروراً اذا
سقیتنی بالجام او بالقطیع
لاتوقع الخمر الی مدّه
اولی و احلی من زمان الربیع.
و نیز از اشعار جالب او است:
یا سالباً عاشقیه
و عاشق کل تیه
و من مدامی و نقلی
من وجنتیه و فیه
هلا جزیت فؤادی
ببعض ما لک فیه.
(المغرب فی حلی المغرب ج 1 ص 93)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ چَ لَ)
ابن خسرو ازنیقی. شیمیدان بود و بسال 1018 ه. ق. در قسطنطنیه درگذشت. او راست: 1- انوارالترکیب. 2- انواع الدرر فی ایضاح الحجر. 3- ثمرهالارشاد و تخریج الارواح و الاجساد. 4- جواهرالاسرار فی معارف الاحجار. 5- دررالانوار فی اسرارالاحجار، فی الکیمیاء. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون ص 612 و سایر صفحات. هدیهالعارفین ج 1 ص 753. ایضاح المکنون ج 1 ص 347)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کَ)
ابن محمود کعبی. مکنی به ابوالقاسم. او راست: تاریخ بلخ. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 289)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جُلْ لا)
ابن افراسیاب جلابی (کیا...). وی وبرادرش کیامحمد، جوانانی خوش آواز و مورد توجه و عنایت ملک فخرالدوله آخرین ملک آل باوند بودند و فخرالدوله خود بر آنها شاهنامه می خواند. در بیست وهفتم ماه محرم سال 745 هجری قمری یکی از آن دو برادر در حمام ملک فخرالدوله را با خنجر به قتل رساند، آنگاه جلابیان بر مازندران مسلط شدند. و در سال 760 هجری قمری در جنگی که بین افراسیاب جلابی با اتباع سیدقوام الدین مرعشی درگرفت، افراسیاب و از پس او کیاعلی و دیگر برادرانش کشته شدند. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 337 و 339)
ابن محمد بن طیب جلابی، مکنّی به ابوالحسن. متوفی در سال 534 هجری قمری او راست: تاریخ واسط. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 309. ایضاح المکنون بغدادی 1 ص 212)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ تَ لَ)
ابن محمد بن عبدالعزیز بن فتوح بن ابراهیم تغلبی موصلی دمشقی شافعی، ملقّب به تاج الدین و مشهور به ابن دریهم. رجوع به ابن دریهم و به علی (ابن محمد...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حِ)
ابن محمد حلابی. محدث بود. (منتهی الارب). عنوان محدث تنها به کسی داده می شد که هم علم و هم تقوای لازم برای نقل حدیث را دارا بود. این افراد با حفظ سنت نبوی، در برابر تحریف ها ایستادند و با نوشتن کتاب های حدیثی معتبر، دین اسلام را به شکل صحیح به نسل های آینده منتقل کردند. آنان نه تنها ناقلان حدیث، بلکه نگهبانان فرهنگ اسلامی بودند که با جدیت در انتقال صحیح معارف اسلامی کوشیدند.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
ابن عمر بن محمد بن حسن حربی بغدادی شافعی، مشهور به ابن قزوینی و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن عمربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَ جَ)
ابن یوسف بن حیدره بن حسن رجبی، ملقّب به شرف الدین و مکنّی به ابوالحسن. وی طبیب و حکیم و ادیب بود. در سال 583 هجری قمریدر دمشق متولد شد و در سال 667 هجری قمری در همین شهردرگذشت. او راست: 1- حواشی بر شرح ابن ابی صادق بر مسائل حنین. 2- حواشی بر قانون ابن سینا. 3- خلق الانسان و هیئه اعضائه و منفعتها. (از معجم المؤلفین ج 7ص 265). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: الوافی صفدی ج 12 ص 331. عیون الابناء ابن ابی اصیبعه ج 2 ص 195. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 723. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 439. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 711
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَلَ)
ابن ابی احمدحسین طاهر بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن امام موسی بن جعفرالصادق (ع) ملقب به علم الهدی و ثمانینی و ذوالثمانین و ذوالمجدین و سیدمرتضی و شریف مرتضی. رجوع به علم الهدی موسوی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خِ لَ)
ابن حسن بن حسین بن محمد موصلی مصری شافعی خلعی، مکنّی به ابوالحسن. فقیه و محدث. اصل او از موصل بود و در محرم سال 405 هجری قمری در مصر متولد شد. و در 26 ذیحجۀ سال 492 درگذشت. او راست: 1- الخلعیات فی الحدیث، در 20 جزء. 2- فوائد فی الحدیث. 3- المغنی فی الفقه، در 4 جزء. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 26). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: کشف الظنون ص 722. وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 425. شذرات الذهب ابن عماد ج 2 ص 205. مرآهالجنان یافعی ج 3 ص 255. هدیهالعارفین ج 1 ص 694. سیرالنبلاء ذهبی ج 12 ص 17. طبقات الشافعیۀ اسنوی ص 82. مناقب الشافعی و طبقات اصحابه من تاریخ الذهبی ص 172. الوافی صفدی ج 12 ص 35
مکنّی به ابوالحسین. متوفی در حدود سال 600 هجری قمری او راست: الفوائدالمنتقاه. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 76)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن حسن بن طوبی. مکنی به ابوالحسن. ادیب و نویسنده و شاعر و معاصر معز بن بادیس بود. وی به مشرق نیز سفر کرد. و پیش از سال 454 هجری قمری میزیست. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین به نقل از الخریدۀ عماد ج 11 ص 30)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ لِ)
ابن سعید بن سعد بن زید بن محسن حسینی طالبی. از اشراف مکه. وی در سال 1130 هجری قمری پس از عزل برادرش عبدالله به امارت مکه برگزیده شد. و در آن هنگام حکومت مکه در دست عثمانی ها بود و این علی بن سعید مدت هفت ماه و چهار روز امیربود و به واسطۀ بی نظمی هایی که در مکه و نواحی آن روی داد از جانب والی عثمانی عزل شد و در سال 1142 هجری قمری درگذشت. (از اعلام زرکلی از خلاصهالکلام ص 169)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِشُ)
ابن محمد بن ابی بکر شعبی یمانی. وی در حدود سال 800 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: الاربعون فی فضل الائمه العادلین والسلاطین المقسطین. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 727)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ لَ)
ابن مسلم بن محمد بن علی سلمی دمشقی شافعی خلوتی. مشهور به ابن سهروردی و ملقب به جمال الاسلام و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی سهروردی شود
ابن عبدالرحیم بن حسن بن عبدالملک بن ابراهیم سلمی عباسی رقی بغدادی. مشهور به ابن عصار و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی عباسی شود
ابن حسین عبدالرحیم سلمی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن قصار. ادیب و لغوی وخطاط. رجوع به ابن قصار (ابوالحسن علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ عَ لَ)
ابن عبدالله بن علی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علوی علیهم السلام. مکنی به ابوالقاسم و مشهور به ابن الشبیه (معجم الادباء چ مارگلیوث) و یا شبیه (معجم الادباء چ قاهره) وی خطاط بود و از دسترنج خود معاش خویش را به دست می آورد و به فقرا نیز کمک میکرد. مولد او در عیداضحای سال 360 هجری قمری بود و در دهۀ اول رجب سال 441 هجری قمری درگذشت. صاحب معجم الادباء گوید که دیوانی از عروه بن ورد به خط او دیده است. رجوع به معجم الادباء چ قاهره ج 13 ص 271 و چ مارگلیوث ج 5 ص 230 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کَ رَ)
ابن حسین بن عبدالعالی کرکی عاملی. مشهور به محقق ثانی، و محقق کرکی، و شیخ علائی، و مولی مروج. فقیه بود و در 29 ذی حجۀ سال 940 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- جامع المقاصدفی شرح القواعد، در فقه. 2- حاشیه بر شرائع. 3- الرساله الجعفریه. 4- الرضا (ع). 5- صیغ العقود والایقاعات. (از معجم المؤلفین از اعیان الشیعه ج 41 ص 174 وروضات الجنات خوانساری ص 402 و هدیه العارفین ج 1 ص 744 و فوائدالرضویه ج 1 ص 303 و امل الاّمل ص 443)
ابن هلال کرکی. پدرش مشهور به منشار بوده است. وی فقیه و ساکن اصفهان بود و در سال 984 هجری قمری در آنجا درگذشت و جسدش به مشهد رضا (ع) منتقل شد. او راست: کتاب الطهاره که آن را به فرمان شاه طهماسب نگاشت. (از معجم المؤلفین از اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 200)
لغت نامه دهخدا